Death Þªŕț 9
ویو جیمین
در رو زدم ولی در که باز شد
با چیزی که دیدم سریع خودمو جمع کردم
جیمین:اوووووو فکر کنم اقای جئون جونگکوک بودید نه
جونگکوک:نمی تونستم قراره قیافه نحس تورو ببینم
ات:اینجا چه خبره
{جیمین محکم میزنه به کوک و میره سمت ات دست ات را میگیره محکم میکشه }
جونگکوک:کجا {داد خیلی بلند}
جیمین:..........
جونگکوک:عه ترسیدی بچه کوچولو
جیمین:اره ترسیدم نمیخوام غیر از زنم کس دیگه ای رو از دست بدم{داد}
جونگکوک:تو نامزد منو کشتی بعد الان همه چیز تقصیر منه {داد
جیمین:اره تقصیر تو تو عوضیه که هرچی بهت گفتم اون برای اون عوضی کار میکنه هی می گفتی تو به رابطه منو ریوجین حسودی میکنی{داد}
{جیمیناز هتل میاد بیرون در ماشینو باز میکنه اتو پرت میکنه توی ماشین}
ات:جیمیــ......
جیمین:خفه خفه خفه
ات:جیمین من واقعا نمیدونم غضیه چیه
جیمین:میدونم میدونم ولی قرار بود بهم فامیلیشو بگی بگی که کیه ولی نگفتی
ات:خب تو دیگه سوال نپرسیدی
جیمین:بازم میبایست بگی
{درحال دعوا بودن که بچه جیمین از خواب بیدار میشه گریش میگیره}
ات:اینقدر زر زدی که بچه از خواب پرید [بچه جیمین2سالشه]
{جیمین به سمت خونش رفت پیاده شدن ات از دست جیمین عصبانی بود چون همش داشت همه کاراشو تقصیر اون مینداخت با عصبانیت در خونه را باز کرد}
جیمین:حالا نمیخواد قهر کنی
ات:دوست دارم قهر کنم
جیمین:چرا
ات:چون میخوام بدونم فضولش کیه
جیمین:نمک
ات:ایششششش
حمایت کنید
اگه لایک هاش زیاد باشه شب هم یه پارت دیگه میزارم
در رو زدم ولی در که باز شد
با چیزی که دیدم سریع خودمو جمع کردم
جیمین:اوووووو فکر کنم اقای جئون جونگکوک بودید نه
جونگکوک:نمی تونستم قراره قیافه نحس تورو ببینم
ات:اینجا چه خبره
{جیمین محکم میزنه به کوک و میره سمت ات دست ات را میگیره محکم میکشه }
جونگکوک:کجا {داد خیلی بلند}
جیمین:..........
جونگکوک:عه ترسیدی بچه کوچولو
جیمین:اره ترسیدم نمیخوام غیر از زنم کس دیگه ای رو از دست بدم{داد}
جونگکوک:تو نامزد منو کشتی بعد الان همه چیز تقصیر منه {داد
جیمین:اره تقصیر تو تو عوضیه که هرچی بهت گفتم اون برای اون عوضی کار میکنه هی می گفتی تو به رابطه منو ریوجین حسودی میکنی{داد}
{جیمیناز هتل میاد بیرون در ماشینو باز میکنه اتو پرت میکنه توی ماشین}
ات:جیمیــ......
جیمین:خفه خفه خفه
ات:جیمین من واقعا نمیدونم غضیه چیه
جیمین:میدونم میدونم ولی قرار بود بهم فامیلیشو بگی بگی که کیه ولی نگفتی
ات:خب تو دیگه سوال نپرسیدی
جیمین:بازم میبایست بگی
{درحال دعوا بودن که بچه جیمین از خواب بیدار میشه گریش میگیره}
ات:اینقدر زر زدی که بچه از خواب پرید [بچه جیمین2سالشه]
{جیمین به سمت خونش رفت پیاده شدن ات از دست جیمین عصبانی بود چون همش داشت همه کاراشو تقصیر اون مینداخت با عصبانیت در خونه را باز کرد}
جیمین:حالا نمیخواد قهر کنی
ات:دوست دارم قهر کنم
جیمین:چرا
ات:چون میخوام بدونم فضولش کیه
جیمین:نمک
ات:ایششششش
حمایت کنید
اگه لایک هاش زیاد باشه شب هم یه پارت دیگه میزارم
۳.۳k
۲۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.